کتاب زندگی به افق آگاهی فراخوانی است برای ساختن هوشمندانه یک زندگی درشأن و قابلافتخار. مسأله را با همان شیوه افکاری که برایمان مشکل ایجاد کرده نمیتوان حلش کرد. وضعیت زندکی امروز همه ما نتیجه افکار، نگرش و اقداماتی است که تاکنون داشته یا انجام دادهایم. اگر از وضعیتی که داریم راضی نیستیم یا انتظارات بیشتری داشتهایم که برآورده نشده است، لازم است افکار و نگرشمان را اصلاح کنیم و اقدامات، رفتارها و عاداتمان را تغییر دهیم. خلاصه کلام اینکه زندگی خوب و قابل افتخار به آگاهی و شناخت نیاز دارد. شناخت خودمان، آگاهی از علائق، استعدادها و ظرافتهای شخصیتیمان، اشراف بر داشتهها، قوتها و قابلیتهای بالقوهمان. تا به شیوهای خردمندانه آنها را برای ساختن یک زندگی درشأن و قابل افتخار اهرم کنیم. کتاب زندگی به افق آگاهی به تشریح همه آنچیزی که برای خلق یک زندگی شخصی، حرفهای و اجتماعی خوب و برجسته نیاز دارید میپردازد.
توجه داشته باشید که شما درحال خرید یک محصول فیزیکی(کتاب) هستید. پس از اتمام فرایند خرید، کتاب مورد نظر از طریق پست جمهوری اسلامی ایران برایتان ارسال خواهد شد.
کارکرد اصلی این کتاب:
اولین گام برای ایجاد هرگونه تغییر و تحولی در زندگی، کسب شناخت و آگاهی است. این کتاب همه آنچه را که برای ساختن یک زندگی خوب و درشأن نیاز دارید در اختیارتان میگذارد.
مخاطب این کتاب:
هرکسی که خواهان ساختن یک زندگی خوب و قابل افتخار برای خودش، فرزندانش و اطرافیانش میباشد.
ویژگیهای اصلی این کتاب:
- ماحصل سالها مطالعات گسترده نویسنده و تجربه عملی او در کلاسهای توسعه فردی و ارتقاء شخصیت حرفهای اوست.
- کاملاً کاربردی است و به زبانی ساده و قابل فهم نوشته شده است.
- مبتنی بر اصول و مبانی پایه است که فارغ از زمان و مکان برای هر کسی قابل بهرهبرداری است.
مزیت منحصربهفرد این دوره:
این دوره با مشاوره و تسهیلگری از طریق تیکت همراه است. در طول مسیر مطالعه این کتاب هر سؤال و ابهامی داشتید با ما در ارتباط باشید. یا اگر به مشاوره بیشتری نیاز داشتید میتوانید از طریق سایت از راهنمایی مستقیم مدرس این دوره بهرهمند شوید.
مدرس دوره:
دکتر غلامرضا توکلی مدرس این دوره است. او عضو هیئت علمی دانشگاه است. ایشان در کنار آموزش به امر مدیریت پژوهش در سازمانهای بزرگ دولتی و خصوصی مشغول بوده و هستند. او تجربه اجرا و راهبری بیش از یکصد طرح پژوهشی را دارد.
او دارای دکتری مدیریت از دانشگاه تربیت مدرس است. همچنین دارای گواهینامه صلاحیت مدرسی از همین دانشگاه است.
بیش از 25 سال تجربه آموزشی و پژوهشی پشتوانه تدوین این کتاب بوده است.
در ادامه به مرور کامل محتوای کتاب زندگی به افق آگاهی پرداختهایم تا آگاهانه برای خرید این کتاب تصمیم بگیرید.
پیش گفتار و مقدمه
- اگر خواهان زندگی بهتر، موفقیت بیشتر، کامیابی و آرامش بیشتر هستید باید حاضر باشید که بهای آن را بپردازید؛ هیچ چیز راحت و رایگان به دست نمیآید. موفقیت و کامیابی را نمیشود به ارث برد اما میتوان آن را آموخت.
- دنیای بیرون شما، پژواک داشتههای درونیتان است: اندیشه، شخصیت و نگرش؛ اگر خواهان تغییر در دنیای بیرونتان هستید، ابتدا باید به تحول در دنیای درونتان بیاندیشید. ما مثل آهوی حکایت هندی میمانیم که سرگردان در همه جای جنگل دنبال بوی خوشی که به مشامش میرسد میگردد ولی علیرغم همه دوندگیها و خستگیهایش، نمیتواند آن را بیابد! چون بوی خوش ختن از درون خودش ساطع میشود.
فصل اول: اندیشه نو … زندگی نو
- کیفیت و عمق زندگی مهمتر است تا طول زندگی! ممکن است عمر نوح کنیم ولی باز غُر بزنیم که چقدر زود تمام شد.
- فقر، بیپولی نیست؛ جهالت است.
به قول دکتر علی شریعتی، فقر گرسنگی نیست، فقر عریانی نیست، فقر چیزی را نداشتن است اما آن چیز پول نیست، طلا و غذا هم نیست. … فقر شب را بیغذا سرکردن نیست، فقر روز را بیاندیشه سرکردن است!
- انتظار غلط متداول این است که کسی از بیرون بیاید و همه مسألههای ما را حل کند؛ فرافکنی یعنی گناه را گردن دیگران انداختن، مشکلی را حل نمیکند.
ما انسانهای پرتوقعی هستیم بدون اینکه سهم خودمان را در ناکارآمدیهای زندگی شخصی و اجتماعی معلوم کرده باشیم.
در حالیکه برای دستیابی به زندگی خوب و تحقق اهداف و آرزوهایمان، باید از درون مسئولیتش را بپذیریم. ما خودمان مسئول خوب و بد زندگیمان هستیم.
ای کاش کنار میدان آزادی، میدانی هم با نام “مسئولیت” میساختیم تا یادمان نرود که آزادی بدون مسئولیتپذیری حاصل نمیشود و اگر هم محقق شود، همه چیز را به آتش میکشد!
فصل دوم: پویایی و چالشهای زندگی
- برای موفق بودن باید به خودتان ایمان داشته باشید؛ مهم نیست دیگران درمورد شما چگونه فکر میکنند؛ آنچه اهمیت دارد این است که خودتان چه فکری درباره خودتان میکنید.
همه انسان ها در زندگی با مسائل و چالشهای زیادی مواجه هستند. مهمترین پیشنیاز شادی و برخورداری از حال خوش در زندگی، داشتن مهارت حل مسأله میباشد؛ شادی و حال خوب در زندگی به معنای نداشتن مسأله نیست بلکه به معنی برخورداری از قدرت حل مسأله است.
فصل سوم: رمز موفقیت و پیشرفت جوامع
- مهم نیست که وضعیت اقتصادیتان چگونه است؛ همه آنچه را که برای موفقیت و کامیابی نیاز دارید در درونتان نهفته است. کافی است آنها را کشف و شکوفا سازید…
تا حالا چند بار در ترافیک نفسگیر روزهای تعطیل شمال کشور گرفتار شدهاید؟ تا حالا به این فکر کردهاید که چرا کیفیت کار و محصولات و خدمات در کشورمان خیلی خوب و قابل رقابت در سطح جهانی نیست؟ چرا ما در بازارهای اقتصادی جهان، فاقد یک برند معتبر همانند سامسونگ، سونی و هوآوی هستیم؟ هیچ فکر کردهاید که چرا با وجود افزایش روز به روز دانشجویان و دانشآموختگان تحصیلکرده در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری و آمار خیره کننده رتبه کشورمان در ارایه مقالات علمی در نشریات بینالمللی، ولی کماکان شاهد کجرفتاریهای اجتماعی فراوان در جامعه هستیم؟ هیچ فکر کردهاید که چرا میزان تولید زباله در کشورمان سه برابر استاندارد جهانی است؟ آیا میدانستید که در ایران روزی بیش از پنجاه هزار تن زباله تولید میشود؟! آیا فکر کردهاید که چرا ما از نظر آمار تلفات جادهای در بین 190 کشور، جزو ده کشور آخر هستیم؟!
واقعیت این است که تفاوت جوامع با هم نه به ثروت و منابع طبیعیاش وابسته است، و نه تعداد جمعیتاش، و نه گستردگی جغرافیاییاش، و نه تعداد افراد تحصیلکردهاش؛ بلکه به منش و نگرش افرادش بستگی دارد: به باورها و ارزشهایی که قلباً به آن پایبندند و به سطح آگاهی و اندیشه و در یک کلام شخصیت واقعیشان نه شخصیت ظاهریشان!
فصل چهارم: مراحل رشد و توسعه افراد
- شکلگیری شخصیت انسان سه مرحله دارد: طلایی (زیر ده سال؛ که اندیشه و بذر تحول و توسعه افراد در این دوره باید کاشته شود)، نقرهای (ده تا بیست سال: که افراد بیشتر تأثیر میپذیرند آنهم از دوستان و همسن و سالان خود)، برنزی (بعد از بیست سالگی: که نه میتوان بذری را در وجود افراد کاشت و نه اینکه تأثیر میپذیرند؛ در این مرحله فقط امکان تغییر و تحول وجود دارد، آنهم اگر خودشان بفهمند و بخواهند)
عمده شخصیت افراد در عنفوان کودکی و نوجوانی شکل میگیرد، آنهم وقتی که از رشادت عقلی چندانی برخوردار نیستند!
داگلاس نورث برنده نوبل اقتصادی میگوید: اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه مییابد یا نه، اصلاً سراغ فناوری، کارخانه و ابزاری که استفاده میکند نروید، اینها را به راحتی میتوان خرید یا دزدید یا کپی کرد!! برای دیدن توسعه بروید سراغ دبستانها و پیشدبستانها؛ ببینید آنجا بچهها را چگونه بار میآورند. مهم نیست چه چیزی آموزش میدهند، بلکه ببینید چگونه آموزش میدهند. اگر کودکان شما را پرسشگر، خلاق، صبور، دارای روحیه گفتگو، دارای تعامل و روحیه مشارکت و کار تیمی بار آوردند، اینها انسانها و شخصیتهایی خواهند شد که میتوانند توسعه ایجاد کنند.
فصل پنجم: ارکان شخصیت و معجزه عادات
- مراقب عادتهایی که در وجود بچههایتان یا خودتان شکل میگیرد باشید چون سرنوشت افراد در گرو عادتهایی است که در وجودشان شکل میگیرد.
عادات آهستهآهسته تمام وجود فرد را دربر میگیرند و بدون آنکه فرد متوجه شود او را به عرش عزت یا به حضیض ذلت میکشانند.
بنابراین برای ایجاد تفاوتهای بنیادین و اساسی در زندگیمان، لازم نیست کارهای خارق العادهای انجام دهید. فقط کافی است انتخابهای کوچک و هوشمندانهای داشته باشید و روی انجام و تکرار آنها به اندازه کافی پایداری و ثبات قدم نشان دهید. آنوقت با گذر زمان متوجه تأثیرات شگفتانگیزش در زندگیتان خواهید شد.
- سطوح سهگانه شخصیت انسان: وابسته، متقابل و وابسته متقابل
شخصیت وابسته:
افرادی وابسته و منفعل هستند که همیشه دست روی دست میگذارند و صرفاً نظارهگر گذر زمان میباشند. هیچ تأثیری در اتفاقها و رخدادهای زندگیشان ندارند. همه زندگیشان به شانس، اقبال و اتفاق وابسته است لذا نه امیدی به تداوم آن دارند و نه ارادهای برای تغییر و بهبود آن. این افراد، متکی بوده و میخواهند از طریق دیگران به خواستههایشان برسند. اگه به نحوه گفتارشان دقت کنید، همیشه گله و شکایت میکنند. زمین و زمان را نفرین میکنند. همیشه از وضع اقتصادیشان شاکی هستند؛ در عین حالی که هیچ تلاش و کوششی برای بهبودش نمیکنند؛ یا پدرانشان را مقصر میدانند که ارث و میراث زیادی برایشان بهجا نگذاشته یا اینکه دولتمردان و زمامدارانشان را مقصر میدانند که رفاه و معیشت خوبی را برایشان فراهم نکرده و یا اینکه بقیه را به چشم دزدانی میبینند که با خوردن حق آنها به همه چیز رسیدهاند.
شخصیت مستقل:
افراد مستقلی هستند که برعکس افراد وابسته، همیشه امیدوارند که بتواننداتفاق خوبی را رقم بزنند، از ابتکارعمل لازم برخوردارند و از طریق تلاش خودشان به خواستههایشان میرسند.
این افراد، معنای عمیقی برای زندگی قائل هستند و برای خودشان رسالت معنیداری دارند. هر روز صبح را با امیدی مثالزدنی از خواب برمیخیزند و از لحظهلحظه عمرشان در جهت تحقق اهداف و مقاصدشان استفاده میکنند. اولویتهای زندگیشان را میشناسند و اسیر روزمرگی و تکرارهای بیخاصیت نیستند. بیش از درمان، به پیشگیری میپردازند و با دوراندیشی و سرمایهگذاری کافی، از غافلگیری خود در آینده میکاهند. زندگی برای این تیپ از افراد یک هندوانه سربسته نیست که همه امورش وابسته به شانس و اتفاق باشد.
شخصیت وابسته متقابل:
افرادی که از این سطح از شخصیت برخوردارند، از مناعت طبع بالایی برخوردار بوده و برخورداری و پیروزی دیگران را مانعی برای خوشبختی خود نمیپندارند. در تعاملات اجتماعی، به جای آرزوی بدبختی و شکست برای دیگران، تلاش میکنند جایگاه واقعی خود را به دست بیاورند. موفقیت و پیروزی خود را در شکست دیگران جستجو نمیکنند.
به برکتِ داشتن نگرش اینچنینی، به گسترش اعتماد و همدلی کمک شایانی کرده و سرمایه اجتماعی توسعه مییابد. لذا افرادی که در این سطح قرار میگیرند، قادرند با گرهزدن قابلیتها و شایستگیهای منحصربه فرد خود با دیگران، کارهایی را انجام دهند که هرگز هیچکدام از طرفین به تنهایی قادر به انجامش نبودهاند. در این سطح از همکاری است که افراد مکمل هم شده و همافزایی اتفاق میافتد؛ افراد از “منبودن” خارج میشوند و “مابودن” را تجربه میکنند؛ به جای راهحل من و تو کردن، بهاتفاق تلاش میکنیم تا به یک راهحل سومی دست پیدا کنیم که از هر کدام از راهحلهای من و تو به تنهایی، بهتر باشد!
فصل ششم: مدیریت انتظارات
- حال خوش در زندگی همه چیز است. حال خوب آنقدر مهم است که ما آدمها هربار که به هم میرسیم، اولین چیزی که سراغش را از همدیگر میگیریم همین است؛ لذا اولین چیزی که از هم میپرسیم همین است که: حالتان چطور است؟
- حال انسان زمانی خوب است که ارتباط مناسب و مطلوبی با خودش و عزیزان و اطرافیانش داشته باشد. هرجایی که مشکلی برای افراد ایجاد میشود، بیتردید یک رابطه خوب، مخدوش شده است.
- ابهام و تعارض در انتظارات، هر رابطهای را به چالش کشیده و مخدوش می سازد.
هرکدام از ما با انتظاراتی به انتخاب دوست، رفیق، همسر، شغل و حرفهمان اقدام میکنیم. یکی از مهمترین علل بروز مشکلات در روابط میان افراد در محدوده خانه، خانواده و محیط کار، انتظارات مبهم، غیرشفاف و برآوردهنشده است. انتظارات متضاد و مغایر با هم درباره نقشها و اهداف، برای بسیاری از افراد تولید نگرانی و ناراحتی کرده و بر شدت استرس و نگرانیهای موجود در روابط فیمابین میافزاید.
فصل هفتم: اصول ازدواج موفق
- قبل از ازدواج: انتخاب درست همسر
خیلیها این نقطه مهم و سرنوشتساز را جدی نگرفته و با ندانمکاریهای خود یک عمر پشیمانی سخت قابل جبران را به خود، خانواده و اطرافیانشان تحمیل میکنند. توهّم رایجی که بین بسیاری از جوانان هنگام تصمیمگیری برای ازدواج و تشکیل زندگی مشترک وجود دارد، این است که همسرم پس از ازدواج، با عشق تغییر خواهد کرد! با بچهدار شدن حتماً درست خواهد شد!! جسارتاً این طرز تفکر، حماقت محض و نوعی خودکشی احمقانه است.
ریشۀ یک زندگی مشترک خوب و پایدار بیش از همه و پیش از همه به میزان سازگاری شما با همسرتان بستگی دارد.
- پس از ازدواج: توهم مثبت؛ رمز خوشبختی پایدار زندگی زناشویی
از همسر خود با تمام وجود تعریف و تمجید کنید حتی در حوزههای ناکارآمدیاش با دلایل توجیه کننده، نقاط ضعفش را به یک نقطه مثبت تبدیل کنید. در این صورت فرصت بسیاری در چشیدن شادی و پایداری ازدواج را برای خود هموار ساختهاید.
فصل هشتم: اصول نوین تعلیم و تربیت فرزندان
- دانشآموزان، آینده هر ملتی هستند…
ما برای داشتن یک جامعه خوب و متعادل به انسانهایی نیازمندیم که تکساحتی نباشند؛ هوش، همه زندگی نیست. افراد با هوشِ تکبعدی، انسانهای ریزمغز و روانرنجوری هستند که قدرت چندانی در توسعه جامعه ندارند.
مغز اجتماعی آدمها باید کارکند؛ المپیاد، کنکور، فوق لیسانس، دکتری، مطب، دانشگاه، اتاق عمل خیلی مهم است، اما جامعه نمیشود! خانواده، جامعه است. جامعهای که خانواده نداشته باشه با هرچند تا تحصیلکرده، مطب و آزمایشگاه نمیتواند به معنی واقعی و پایدار کلمه، توسعه پیدا کند.
جامعه ما کجکارکردیهای بسیاری دارد. عمده کجتابیهای جامعه ما به این دلیل است که جامعه ما یک جامعه بیکودکی است. بذر تحول و توسعه در دوران کودکی در وجود بچههایمان باید کاشته شود تا امکان تحول و توسعه در بزرگسالی مهیا و ممکن باشد. بهترین سرمایه، سرمایه ملی است؛ یعنی کودکانمان؛ کودکان یعنی شعور جامعه.
فصل نهم: اصول نوین اداره مؤثر کسبوکار
- مهمترین عامل موفقیت یک کسبوکار، انتخاب درست کارکنانش میباشد. قد یک کسبوکار نمیتواند بلندتر از قد کارکنانش باشد.
اولین و اهرمیترین کار یک مدیر برجسته ، دقت لازم در انتخاب افراد است. مدیر با این کار خشت اول کسبوکار خود را میگذارد. اگر مدیر در انتخاب افراد شایسته و مناسب و سپردن کار و حرفه شایسته و مناسب به آنها، تعلل نماید، تمام کسب و کارش با تهدیدی خانمانسوز مواجه خواهد شد.
- بهترین مدیر کسی است که اجازه دهد هر کسی بهترین خودش باشد. موفقیت چشمگیر افراد در کارشان، مهمترین دغدغه مدیران خوب میباشد.
بزرگترین چالش مدیران برجسته این است که هریک از کارکنان، بهترین خودشان باشند و هرچه بیشتر در کارهایشان بدرخشند؛ افراد و پیروزی آنها در مرکز دایره توجه مدیران برجسته است.
- تعادلهای استراتژیک در اداره مؤثر کسبوکار
اداره مؤثر یک کسبوکار آنقدرها هم که فکر میکنید ساده و شسته و رفته نیست و این چالش از ویژگیهای منحصربهفرد کارآفرینی است. آنچه که یک کسبوکار را جذاب و پرهیجان میکند، چالشهای ناشی از تعادلهای راهبردی است که باید از آنها مراقبت شود. برخی از مهمترین این تعادلهای راهبردی عبارتند از:
- تعادل بین انجام کار توسط مدیر یا واگذاری و تفویظ اختیار کامل
- تعادل بین هزینههای کسبوکار و ارزشهای خلق شده
- تعادل بین بهرهبرداری از بازار فعلی و نوآوری محصولات و خدمات رو به آینده
- تعادل بین مسأله همکاری و هماهنگی میان افراد و کسبوکار
- تعادل بین آموزش کارکنان و انتخاب درست افراد
- تعادل بین شکست (ریسک) و یادگیری سازمانی
- تعادل بین مشتریان بیرونی و درونی
- تعادل بین هسته اصلی کسبوکار و کارهای حاشیهای
فصل دهم: تحول، توسعه و موفقیت شخصی
وقتی استیوجابز مدیرعامل شرکت اپل، فهمید به سرطان لوزالمعده مبتلا شده است و بیشتر از شش ماه زنده نمیماند، به فارغ التحصیلان دانشگاه استنفورد چنین گفت: ” زمان شما محدود است، بنابراین برای دیگران زندگی نکنید. در دام عقاید تعصب آمیز نیفتید؛ یعنی مطابق تفکر دیگران زندگی نکنید. اجازه ندهید نظرات دیگران صدای درون، قلب و شهود شما را خاموش کند. ندای قلب شما از قبل میداند واقعاً چه میخواهید.”
برای خودتان زندگی کنید و به نظر دیگران اهمیتی ندهید؛ ممکن است الان در سن و سالی باشید که این حرف را قبول نکنید اما خلاصه یک روز میفهمید که نظرات دیگران مهم نیست! در 18 سالگی مدام نگران طرز فکر دیگران درباره خودمان هستیم. وقتی که 40 ساله میشویم، دیگر نگران نظرات و حرفهای دیگران نیستیم؛ اهمیتی نمیدهیم که دیگران درباره ما چه فکری میکنند. در 65 سالگی به این حقیقت پی میبریم که تمام این مدت اصلاً کسی درباره ما فکر نمیکرده است!
در واقع اغلب مردم به شما فکر نمیکنند، فقط به مشکلات خودشان میاندیشند و اگر هم به شما فکر کنند به این میاندیشند که شما درباره آنها چه فکر میکنید. مجبور نیستید برای فهمیدن این موضوع تا 65 سالگی منتظر شوید.
گفتار پایانی
موفقیت واقعی، موفقیت درونی است. در این تعریف زندگی خوب بیش از اینکه به تصور دیگران از شما وابسته باشد به تصوری بستگی دارد که خودتان از خودتان دارید. در این تعریف اینکه دیگران شما را چگونه میبینند به اندازه اینکه خودتان خودتان را چگونه می بینید مهم نیست.
حال سئوال مهمتر این است که چگونه میتوانیم به موفقیت درونی برسیم؟ با تمرکز محض روی چیزهایی که در اختیار ما است و میتوانیم روی آنها اثرگذار باشیم و رویگردانی قاطعانه از هرچیز دیگری. آنچیزی که کاملاً در اختیار ما است، ورودیهای ما است. اما خروجیها و دستاوردهای ما تا حدود زیادی وابسته به خودمان نیستند. به بیان سادهتر موفقیت درونی از نوع بیرونی آن پایدارتر است.
موفقیت یعنی آسایش ذهن و این نتیجه مستقیم خشنودی از خویش است. امری که برای رسیدن به آن کافی است بدانید که شما تلاشتان را برای تبدیل به بهترین چیزی که در توانتان بوده، انجام دادهاید. بنابراین موفقیت به معنی بردن جام، جمع کردن مدالها یا انتقال بین باشگاهها با مبالغ هنگفت نیست. موفقیت یک نگرش است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.