فرضیه خوشبختی نسخهای سرراست برای موفقیت و خوشبختی است. به قول شکسپیر: “چیزی به نام خوب یا بد وجود ندارد. این تقسیمبندی نتیجه نوع تفکر ما است.”
چه کسی به دنبال موفقیت و خوشبختی نیست؟ اصولاً همه آدمها بطور طبیعی در جستجوی خوشبختی بوده و درصدد ساختن یک زندگی خوب و رضایتبخش برای خودشان و اطرافیانشان هستند. ولی اصلاً خوشبختی چیست؟ از کجا میآید؟ منبع اصلیاش چیست؟ شاید این پرسشها، مهمترین سؤالاتی هستند که ما آدمها همیشه تاریخ از خودمان پرسیدیم! آیا قرائت یکسانی از خوشبختی وجود دارد؟ یا اینکه هر کسی پاسخ خودش را داشته و دنبال میکند؟
- جاناتان هایت نویسنده کتاب The happiness hypothesis درصدد پاسخ به این سؤالات برآمده است. جاناتان هایت در این کتاب به ما نشان میدهد که چطور میشود خوشبختی را تصاحب کرد و چرا برخی افراد علیرغم همه تلاشی که میکنند، کامشان برآورده نمیشود! مطالب این کتاب به ما وسعت دید قابل توجهی درخصوص خوشبختی میبخشد و به نگاهمان به زندگی عمق میدهد.
- آقای هایت حکمتهای باستانی را مطالعه و بررسی کرده، یافتههایش را با معیارها و دیدگاههای علم روز محک زده و تطبیق داده، و نتیجهاش یک کتاب کاربردی و خواندنی، به نام فرضیه خوشبختی، شده است.
- و اما مخاطبان این کتاب، همه کسانی هستند که به توسعه فردی خودشان فکر میکنند و درصدد معماری موفقیت و خوشبختی خودشان و عزیزانشان هستند. اگر درباره داشتن یک زندگی خوب و کسب حداکثر رضایت پایدار بهدنبال یک قاعده و فرمول خوشساخت هستید، این کتاب بسیار مناسب است.
مرور برخی از فرازهای اصلی کتاب
نکات مرتبط با فرضیه اول:
- هیجانهای ما واکنشهایمان به اتفاقات و بعضی از بیماریهای روانی است. این هیجانها را فیلترهای ذهنیای بهوجود میآورند که از پشتشان به دنیا نگاه میکنیم. به قول شکسپیر: “چیزی به نام خوب یا بد وجود ندارد. این تقسیمبندی نتیجه نوع تفکر ما است.”
- اگر بدانید ذهنتان چکار میکند و چرا اینقدر راحت دنیا را از پشت لنزهای کجومعوج خیر و شر میبیند، آنوقت میتوانید برای کمکردن حقبهجانب بودن خودتان قدمهایی بردارید؛ درنتیجه میتوانید تعداد تضادهایتان را با دیگرانی که آنها هم به همان اندازه خودشان را حقبهجانب میدانند کاهش دهید.
- تغییر ذهنتان پاسخ کارآمدتری برای رفع درماندگی است تا تغییر دنیا!
- کلیفورد گیرتز انسانشناس آمریکایی:” انسان حیوانی است که در تور مفاهیمی گیر افتاده که خودش دور خودش تنیده است.”
- ما همیشه بیشتر از داشتههایمان میخواهیم، و مثل همستری که روی گردونه است، هرچه که میدویم پیش نمیرویم. وقتی نیازهای اساسی برآورده میشوند، دیگر با پول نمیشود خوشحالی بیشتر خرید.
- افزایش گسترده تولید ناخالص داخلی، راحتی زندگی را افزایش میدهد و خانههای بزرگتر، ماشینهای بیشتر و بهتر، تلویزیونهای بزرگتر و با کیفیتتر، غذاهای رستورانی در دسترستر، فضاهای تفریحی بیشتر، سلامتی بهتر و زندگی طولانیتری را به دنبال میآورد؛ اما این پیشرفتها به شرایط عادی زندگی تبدیل شده است. همه به این وضعیت عادت کردهاند و آنها را از بدیهیات زندگی دانستهاند. در نتیجه این چیزها دیگر مردم را شادتر یا راضیتر نکرده است.
مطالب مربوط به فرضیه دوم:
- چیزهایی هستند که ارزش جنگیدن را دارند؛ بعضی از وضعیتهای بیرونی زندگی میتوانند شما را برای مدت طولانیتری شاد کنند. یکی از این وضعیتها خویشاوندی است، یعنی همان پیوندهایی که با دیگران ایجاد میکنیم.
- زندگی مثل یک سفر است؛ یعنی باید مقصد داشته باشید، مسیر درست را تشخیص دهید و بشناسید، چند همسفر برای خودتان پیدا کنید و از سفر لذت ببرید چون ممکن است در انتهای سفر چیزی بدست نیاورید.
ملاحظات ناظر بر جمعبندی فرضیه خوشبختی:
چرا مردم کارهای احمقانه میکنند؟ چرا نمیتوانند جلوی خودشان را بگیرند و همچنان کارهایی میکنند که میدانند برایشان خوب نیست؟چطور است که راه درست را میبینیم و تأیید میکنیم ولی راه غلط را میرویم؟ ساختمان وجودی آدمها را میتوان به دو بخش جدا از هم تقسیم کرد: فیل و فیلسوار.
- فیل معرف احساسات ما، واکنشهای غیرارادی و ناخودآگاه ماست که بسیار لذتجو، کلهشق، زباننفهم و چموش است؛ همان خود خودکار و ناخودآگاه.
- فیلسوار هم خرد و عقلانیت ما را نمایندگی میکند که آگاهانه درصدد اخذ تصمیمات منطقی است؛ همان خود هوشیار و استدلالگر.
بدیهی است که اگر فیل تحت کنترل فیلسوار باشد مشکلی نیست ولی وای به زمانی که فیل رم کند. آنگاه است که بیچونوچرا سوار خود را بر زمین خواهد زد. راه کارآمد در کنترل فیل، زور و اجبار و اراده سفت و سخت نیست چون موجب تقویت لجبازی فیل میشود! بلکه راه مؤثر این است که به شیوهای احساسی و عاطفی، رگ خواب فیل وجودیمان را در دست بگیریم. شما نمیتوانید فیلترهای ذهنیتان را فقط با قدرت اراده تغییر دهید؛ بلکه باید دست به دامن فعالیتهایی چون مراقبه یا شناختدرمانی شوید که به تدریج فیلتان را تربیت کنید.
جاناتان هایت به نکات مهم دیگری هم اشاره دارد که به این شرح میباشند:
- فیلسوار مثل وکیلی است که در دادگاه صحبت میکند. وکلا عموماً برای منفعت موکلشان میجنگند، نه برای حقیقت. اغلب برای اینکه وکیل خوبی باشید باید دروغگوی خوبی باشید.
- برای یک آدم “واقعگرای خام”، مثل روز روشن است که همه تحت تأثیر ایدئولوژی و منفعتطلبی خودشان هستند، به جز من؛ من همهچیز را همانطور که هست میبینم! اگر میتوانستم یک نامزد را به عنوان “بزرگترین مانع برای صلح جهانی و هارمونی اجتماعی” معرفی کنم، قطعاً “واقعگرایی خام” بود.
- از آنجایی که نوع بشر طی فرایند تکامل برای جستجوی موفقیت ساخته شده است، نه جستجوی شادی، بنابراین مردم مشتاقانه اهدافی را دنبال میکنند که به آنها کمک کند برای کسب اعتبار در یک رقابت مجموع صفر برنده شوند. موفقیت در اینگونه رقابتها حس خوبی میدهد، اما لذت بادوامی نیست و مدام حرص و تمایل برای موفقیتهای آینده را بالا میبرد.
- تلاش برای وادارکردن بچهها به رفتار اخلاقی با آموزش استدلال، مثل این است که بخواهید یک سگ را با تکاندادن دمش خوشحال کنید!
چکیده کتاب فرضیه خوشبختی
برای دسترسی به اپیزود کامل خلاصه کتاب فرضیه خوشبختی، نوشته جاناتان هایت، میبایست پادکست مورد نظر را از بخش فروشگاهی تهیه کنید. برای دسترسی سریع، کافی است روی تصویر زیر کلیک نمایید.
مهمترین نکاتی که مجال پرداختن به آنها در چکیده بالا فراهم نشد اما در پادکست تکمیلی خواهید شنید، به این شرح است:
- چگونگی تقویت حضور در لحظه حال
- ملاحظات یک کار خوب و ارزشمند
- چگونگی رهایی از تله مقایسه و مسابقه چشموهمچشمی
- ویژگیهای فعالیتهای خودخواسته
- نقش لذت و رضایتمندی در کیفیت زندگی و چگونگی تنظیم آنها
- چگونگی مدیریت شرایط و محیط زندگی
- فرضیه بدبختی و نحوه مواجهه اصولی با اتفاقات ناخواسته زندگی
- چگونگی غرقشدن در یک کار خوب و رضایتبخش
- چگونگی کارکرد مدیتیشن و شناختدرمانی
- چگونگی مدیریت عادات و تمایلات معیوب
- بلوغ شخصیت و احساس خوشبختی
- نقش لطفهای برنامهریزی نشده و شکرگزاری در ارتقاء کیفیت زندگی
- کارکرد مکتوب فکرکردن در زندگی
- چگونگی توسعه خرد و بینش خودتان